یادداشت حاضر نقدی بر حاشیه این دوره از جشنواره فیلم فجر است که به قلم مرتضی حاجی احمدی تحریر یافته…

به گزارش ارس نامه؛ مرتضی حاجی احمدی نوشت:

حاتمی کیایِ آژانس شیشه ای را که حاج کاظم و عباس ی را نشان می داد که تمام وجود و زندگی شان "فی سبیل الله" است، دوست داریم.

و حاتمی کیایی که حتی از زاویه نقد و آسیب شناسی دلسوزانه نظام، به رنگ ارغوان ی را بسازد که چند سال توقیف باشد اما وقتی روی پرده بیاید، در گشایش گرهی از مشکلات حتی امنیتی کشور مفید باشد.

این ابراهیم روی سن، حاتمی کیایی که می شناختیم نبود.

مدعی و عصبانی. که اخلاق را بوسیده و کنارگذاشته بود.

هیئت داورانی را که دست کم تعدادیشان موی سپید کرده بودند – و احترامشان به واسطه آموزه های همان دینی که رگ گردن ابراهیم برایش بیرون زده بود، واجب بود – با لفظ توهین آمیز این ها خطاب می کرد. تو گویی عده ای مجرم را نشان می داد.

برای حمله به مجری مراسم که تبعاً نقشی در تخصیص جوائز نداشت، از پیشوند آقا، که ما یاد گرفته ایم حتی برای ترامپ هم استفاده کنیم، بهره نمی بُرد و با طعنه وهن آلود ، " امثالِ رشیدپور "صدایش می زد.

و چون بر خلاف تصور خویش، فیلم زیبای به وقت شام ایشان همه جوایز را درو نکرده بود پس می بایست به خدا شکایت بُرد. 

جالب اینکه این رفتار توهین آمیز را درست در برابر آنهایی نشان می داد که جایزه بهترین کارگردانی را از دستشان گرفته بود. 

و جالبتر آنکه، بهترین فیلم منتخب جشنواره، توسط همین متهمین به صف کشیده شده مظلوم هیئت داوری، فیلمی ارزشی از دفاع مقدس بود که سکانسی یک و نیم روزه از تنِ زخمی هشت سال جنگ و دفاع و فداکاری را به نحو احسن و کم نظیر، از بینِ لایه های تاریخِ گم گشته ی تنگه ابوقریب بیرون کشیده و روی پرده نشان داده بود.

خطای یک مجری یا کمدی خواندنِ البته به غلطِ "به وقت شام" توسط یک منتقد سینما، جواز عصبانیت و توهین نیست.

حاج قاسم، جانِ ماست. اما گریه سردار سلیمانی برای فیلمی که طبعاً تمام لحظات واقعی اش را زندگی و لمس کرده است، دلیل انتخاب فیلم برتر جشنواره نیست. این توقع به این می ماند که مثلا طرفداری شخصی کاریزماتیک و ملی از یک تیم ، دلیل قهرمانی اش در لیگ برتر تلقی و بدتر، هر کس بر این باور نباشد مخالفِ ارزشها نشان داده شود.

این گزاره البته برای چهره محبوبِ دیپلماسی کشور جناب دکتر جواد ظریف هم صدق می کند.

با چهره ای برافروخته و ادبیات پوپولیستی، سرمایه های ارزشی کشور را مصادره و به قربانگاه گیشه و صنف نفرستیم. هیئت داوری برای فیلمنامه حاج ابراهیم ایرادات فنی از جمله رها کردن سرنوشت اکثر کاراکترهای فیلم و سردرگمی بیننده را ذکر نموده بود که بهتر بود بصورت فنی و دور از انگ تراشی ها و بده بستان های سیاسی و جناحی مورد نقد و بررسی قرار می گرفت.

ابراهیم روی سن، که عصبانی و دور از آموزه های فیلم هایش بود، می بایست با طمانینه و آرامش، پشت دوربین برگردد. نه برای جایزه و سیمرغ که فی سبیل الله .

درست مثل عباس آژانس شیشه ای که بعد از جنگ، بدون کمترین چشمداشتی حتی برای درمانِ ترکِشِ خمپاره شاهرگ گردنش ، به مزرعه و  پشت تراکتورش برگشته بود.

به مقایسه باشد، جوان های بی ادعا و مظلوم تنگه ابو قریب که بواسطه همین هنر مظلوم سینما، تازه بعد از سی سال از جنگ، شناخته می شوند، مقدمه ی زایش و سَلَفِ سرداران به وقت شام  هستند و البته ارزشی تر و اولی ترند.